loading...
حصاربان

محسن بازدید : 93 دوشنبه 18 بهمن 1389 نظرات (0)

ای دوست من،من آن نیستم که
مینمایم.نمود پیراهنی است که
به تن دارم پیراهنی بافته زجان
که مرا از پرسش های تو و تو را
از فراموشی من در امان میدارد
آن منی که در من است
ای دوست،در خانه خاموشی
ساکن است و تا ابد همان جا
میماند،ناشناس و در نیافتنی
من نمی خواهم هر چه میگویم
باور کنی و هر چه میکنم
بپذیری
زیرا سخنان من چیزی جز صدای
اندیشه های تو و کارهای من
چیزی
جز عمل آرزو های تو نیستند
اما دوست دارم حرفهایم را
بخوانی
چون من هم انسانم و انسان نیاز
به فهمیده شدن دارد
تمام حرف های دل من این است
من عشق را با نام تو آغاز کردم
در هر کجای عشق هستی
.....آغاز کن مرا.....

 

کسری


 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
ناله کردم ذره ای از دردهایم کم نشد گریه کردم اشک بر داغ دلم مرحم نشد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 40
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 10
  • بازدید سال : 10
  • بازدید کلی : 837